بخاطر مسافرتی که بنا به دلایلی خیلی طولانی شد از خونه و زندگیم دور شدم تو اون مدت به قدری هوا گرم بود و مدام دل نگران گلهایی بودم که تو بالکن با هزار عشق و محبت پرورش داده بودم. وقتی برگشتم شوکه شدم...
بخاطر مسافرتی که بنا به دلایلی خیلی طولانی شد از خونه و زندگیم دور شدم تو اون مدت به قدری هوا گرم بود و مدام دل نگران گلهایی بودم که تو بالکن با هزار عشق و محبت پرورش داده بودم. وقتی برگشتم شوکه شدم...
این عنوان همه بچههای دهه ۶۰ و ۷۰ رو میبره به کلاس دوم ابتدایی و درسی که در اون دختری به اسم کبری کتابش رو گم کرده...یادش بخیر، ولی من قرار نیست در مورد تصمیم کبری صحبت کنم..بیا تا بگم قضیه چیه
عشق... کلمه ای که بارها شنیدیم و شاید ساعتها بهش فکر کردیم.. خیلی هامون دنبال تعریفی واحد ازش بودیم ولی غافل از اینکه که عشق فراتر از چیزی هست که تو ذهنمون تصور می کنیم..
همه ی ما تو زندگیمون روزهایی رو داریم که خیلی برامون سخت میگذره. لحظه هایی که تحمل و تجربه اش خیلی آزار دهنده است. لحظه هایی که ما رو از نفس انداخته و نمیتوانیم دیگه به جنگیدن ادامه بدیم..
بگذار یه مثال ساده بزنم
«سوگ» ، اتفاقی که همه ما در طول زندگی ناگزیریم که باهاش مواجه بشیم.
رو در رویی با واقعیت و چگونگی عکس العمل در برابر اتفاقات ناخوشایند مهارتی هست که باید آموخته بشه. البته که خیلی از ماها در بحران ها تمام آموزش ها رو فراموش می کنیم ولی در کل در اختیار قرار دادن اطلاعات به بیانی ساده، بخشی از زندگی منه..
خیلی از مواقع پیش میاد که نسبت به مسائل پیرامون دچار تشویش و نگرانی میشیم و دلیلش رو عوامل خارجی می دونیم و هیچ مسئولیتی در قبال این مسائل قبول نمی کنیم.. ولی یک نگاه دقیق به اتفاقات ما رو به این نتیجه می رسونه که خودمون هم در این پیش آمد دست داشتیم.. در واقع وقتی من انتخاب می کنم که به یک مهمانی کسل کننده بروم، نباید بخاطر بودن در کنار افرادی که دوستشان ندارم، دیگران را مقصر کنم، چون این من بودم که انتخاب کردم در این جمع حضور داشته باشم و باید مسئولیت انتخابم را بپذیرم...
پ ن : در پست های بعدی بیشتر به این مورد می پردازم.
سلام.سال نو با تاخیر فراوان مبارک..
مدتی نبودم و نشد پست بگذارم. ولی حالا بازگشتی پیروزمندانه دارم..😂😂البته اینم بگم تو اینستاگرام بودم و مشغول به اشتراک گذاری احوال کلاسم و...
ان شا الله بعداز این خاطرات همکارانم و کسانی که برام ایمیل کردن با نام مستعار گونه و... براتون میگذارم..امیدوارم به کار کسی بیاد.راه های ارتباطی هم که مشخصه..پس اگه کسی تمایل به ارائه تجربیاتش رو داشت بهم اطلاع بده. بزودی با پست جدید در خدمتم...
سعی می کرد آرامش خودش رو حفظ کنه، شاید فکر می کرد اینطوری متین تر بنظر میاد..ولی گاهی نگاه های سنگین و منتقدانه باعث میشد که نتونه به اعصابش مسلط بشه و انگار همه چیز دست به دست هم میداد تا این اتفاق نیفته..کم کم داشت از آخر هفته ها و تعطیلات بیزار میشد، چون تو این روزا حال و هواش بارونی بود...
حالا از نیمه راه گذشته و کم کم داره به ته خط می رسه..دیگه پوستش کلفت شده و کمتر با هر تشری دلش می لرزه و چشماش بارونی میشه، خودش هم به این نتیجه رسیده که داره نفس های آخرش رو می کشه..شاید میخواد خاطره خوبی ازش داشته باشیم...حرفم زمستون هست که میخواد مهلت یه خونه تکونی حسابی بهمون بده...
اگه دارای خانواده هستید این مطلب رو بدون منبع کپی نکنید 😉
وقتی حرف از زمستان میشه همه منتظر برف هستند.مخصوصا دانش آموزان مدرسه...چرا که تعطیلی وسط سال که کاملا هم موجه هست از هر چیز دیگه ای براشون جذاب تره..
حالا امسال روزهای آخر هفته شاهد بارش برف هستیم و موج های جدید سرما فقط پنجشنبه و جمعه رو هدف گرفتن و ظاهرا از تعطیلی خبری نیست..راستش منم ناراحتم..نه بخاطر تعطیل نشدن، بخاطر اینکه آخر هفته میتونستم برم به خانواده ام سر بزنم حالا نمیشه...
ان شا الله که همه در نهایت سلامتی و شادی باشن...و مثل من دلتنگی نکشن..الهی آمین