۱. مراقبه کنید
۲. از خودتان بنویسید
۳. با دوستان نزدیک صحبت کنید و از دیگران نظر بخواهید
۴. بر چیزی که هستید تمرکز کنید
۵. علاقه خود را پیدا کنید
۶. نقاط قوت و ضعف خود را پیدا کنید
۷. روابط خود را ارزیابی کنید
۸. چرایی زندگی خود را بیابید
در مورد هر کدام از این موارد جداگانه صحبت خواهد شد.
اصالت، عاملی اساسی و تعیینکننده در ایجاد روابط عمیق و معنادار با دیگران است. وقتی افراد با آسیبپذیریهایشان در کنار هم قرار میگیرند، میتوانند با یکدیگر احساس راحتی و نزدیکی کنند.
اما در عین حال، ترس از طردشدن و آسیبدیدن در روابط پس از ابرازکردن خود واقعیمان، عاملی است که منجر به پنهانکردن احساسات و افکار واقعیمان میشود. همچنین در جامعه نیز افراد از اینکه رفتاری اصیل و صادقانه داشته باشند میترسند.
یکی از دلایل آن میتواند سابقه آسیب دیدن و آزار دیدن در کودکی و به دنبال آن احساس نا امنی مداوم در بزرگسالی باشد. برای اینکه خود واقعیمان باشیم لازم است احساس امنیت کنیم؛ اگر آزار دیده باشیم، نمیتوانیم به دیگران اعتماد کنیم و ترجیح میدهیم با نقابهایمان از خودمان مراقبت کنیم.
پ ن: خود واقعی بودن سخته ولی امکان پذیره... در پست بعدی راهکارهای رسیدن به خود واقعی رو بهتون میگم...
سلام.
سال نو مبارک. ان شاء الله سال خوبی برای همه باشه.
تا حالا شده خود واقعی خودتون نباشید؟ خیلی اوقات چه در فضای مجازی و چه در فضای حقیقی نقش بازی کردیم. گاهی نقش ها به نفع خودمون بوده، گاهی به نفع طرف مقابل.. گاهی هم.....
تا حالا فکر کردین که چرا گاهی خود واقعی خودمون نیستیم؟ چرا باید خود واقعی خودمون باشیم؟
منتظر نظرات ارزشمندتان هستم.
خیلی از مواقع پیش میاد که نسبت به مسائل پیرامون دچار تشویش و نگرانی میشیم و دلیلش رو عوامل خارجی می دونیم و هیچ مسئولیتی در قبال این مسائل قبول نمی کنیم.. ولی یک نگاه دقیق به اتفاقات ما رو به این نتیجه می رسونه که خودمون هم در این پیش آمد دست داشتیم.. در واقع وقتی من انتخاب می کنم که به یک مهمانی کسل کننده بروم، نباید بخاطر بودن در کنار افرادی که دوستشان ندارم، دیگران را مقصر کنم، چون این من بودم که انتخاب کردم در این جمع حضور داشته باشم و باید مسئولیت انتخابم را بپذیرم...
پ ن : در پست های بعدی بیشتر به این مورد می پردازم.
حاشیه های معلمی
ارزشیابی ریاضی تموم شد و کلا در گیر تصحیح برگه بودم و مدام به بچه ها رسیدگی می کردم. زنگ تفریح با خیال راحت رفتم تو دفتر نشستم. تو این فکر بودم که بعد از هنر، فصل جدید ریاضی رو با تمرکز شروع کنم.😌
صدای زنگ رشته افکارم رو پاره کرد و معاون با گفتن جمله (طالبان علم انتظارتون رو می کشند) عملا دستور تخلیه دفتر رو داد..😊
اصلا فکرش رو نمی کردم که در کلاس با صندلی خیس شده از برف بازی دانش آموزان مواجه بشم ولی شد🥴
خب از قرار معلوم دیگه نمیشه نشست.. بچه ها مشغول نقاشی و من مشغول مرتب کردم برگه ها و تصحیح برگه های جا مانده آن هم در حالت ایستاده😐..
صدای زنگ حالم رو خوب کرد😌، این یعنی 15 دقیقه رو صندلی نشستن😊..
خرامان و شاد به سمت دفتر مدرسه می رفتم که با صدای (خانم علمشاهی سلام) سر جام میخکوب شدم😶
اون زنگ تفریح با مادر یکی از بچه ها صحبت کردم.. زنگ تفریح تموم شد و دوباره رفتم کلاس و تدریس ریاضی🙄 که اصلا عادت ندارم بشینم، پس فرقی به حالم نمیکرد.. زنگ خورد و من در حال مرتب کردن وسایلم و فکر به اینکه بالاخره میرم دفتر و کمی میشینم😍
سلام خانم علمشاهی
😎😎
باز هم صحبت با اولیا و زنگ تفریح تمام شد و من ماندم و خستگی هایم..😖
صندلی هنوز قابل نشستن نیست و زنگ آخره و من حدود 4 ساعتی هست که اصلا ننشستم😟
سخت ولی شیرین ماجرا اونجا بود که یهو زانو هام تیر کشید و بچه ها با نگرانی جویای احوالم بودن😍😍
به وقت یکشنبه های دیدار با اولیا
9 بهمن 1401
دبستان پسرانه شهید شهریاری، پایه چهارم
❌ بگذارید آموزش دم بکشد! ❌
⭕️ داستان یک پژوهش
در پژوهشی، یک کتاب را یکبار به صورت چاپی به یک گروه و بار دیگر همان را به صورت الکترونیکی به گروهی دیگر دادند. در نسخه الکترونیکی البته لینکهایی بر روی برخی جملات و واژهها برای مطالعات بیشتر قرار داده شده بود (چیزی مثل ویکیپدیا). پرسش آن بود که کدام کتاب تاثیر بهتری برای آموزش دارد؟
پاسخ البته به صورت یکطرفهای نشان داد که کتاب چاپی! این آزمایش چندین بار دیگر تکرار شد و نتایج همان بود! پس لطفا برای فرزندانتان که این روزها با ابزار الکترونیکی مشغول آموزش هستند، کتابهای چاپی را برگردانید!
⭕️ حافظه کارگر
حافظه آدمی دو نوع حافظه کوتاهمدت و بلندمدت دارد؛ و البته یک حافظه سوم به نام «حافظه کارگر» (Working Memory). حافظه کوتاهمدت احساسات و افکار ما برای چند ثانیه است؛ و بلندمدت انبار خاطرات و دانش ما. اما حافظه کارگر است که آگاهی ما را در هر لحظه شکل میدهد و البته این آگاهی را برای انبار به سمت حافظه بلندمدت میفرستد. این حافظه کارگر اگر همزمان درگیر چند مسئله مختلف باشد یا از این شاخه به آن شاخه بپرد؛ در عمل نمیتواند چیزی برای ذخیرهسازی و انبارشدن به حافظه بلندمدت بفرستد.
همین «تقسیم کردن توجه به موضوعات مختلف»، نتیجهاش در ذهن ما میشود: هیچ! پس کافی است کتاب الکترونیک یا ویکیپدیایی علمی را در نظر بگیرید که ما یا کودک ما مشغول مطالعهاش است. اگر حواس خود را به موضوعات مختلف پرت نکنیم و بر آن تمرکز نیابیم؛ قدرت حافظهمان تحلیل میرود. خوبی کتاب چاپی، همان است که حواس ما را به چیزهای دیگر پرت نمیکند. این مسئله برای بزرگسالان و کودکان هر دو مشترک است؛ اما برای کودکان چالش آن مسئله دیگری نیز هست:
کارآیی مغز ما بر اساس پیوندهای سیناپسی است که مسیرهای عصبیاش را شکل میدهد. مسیرهایی که احتمالا تا ۲۰ سالگی به مرور تکمیل میشود. مشکل عدم تمرکزی که به واسطه ابزارهای دیجیتالی پدید آمده است، در حقیقت فرصت شکلگیری این مسیرهای حیاتی در مغز را کاهش میدهد.
⭕️ آزمایشهای دیگر
در آزمایشی دیگر یک مقاله در خصوص مقایسه دو نظریه یک بار چاپی و بار دیگر به صورت ویکیپدیایی و با امکان کلیک کردن روی موضوعات مرتبط فراهم شد.
فرض پژوهشگران آن بود که در این حالت افرادی که مقاله را الکترونیکی میخوانند؛ از آنجایی که امکان کنکاش و جستوجو در خصوص آن موضوع را دارند؛ آن را عمیقتر درک خواهند کرد.
اما این انتظار درستی نبود!
در آزمایش دیگری در کنار متن مقاله، یک فیلم یا فایل صوتی در خصوص آن متن نیز گذاشته شده بود. اما افزوده شدن فیلم میزان درک مطلب را کاهش داده بود! در حقیقت مغز ما یک «بار شناختی» (Cognitive Load) مشخص دارد؛ یعنی ظرفیتی که «حافظه کارگر» برای انتقال فهم یا احساسات یا یادگیریش به آن حافظه بلندمدت دارد. در صورتی که ما مدام به کنکاش بیشتر بپردازیم و مدام با کلیک کردن بر روی موضوعات مرتبط از صفحهای به صفحهای دیگر برویم؛ از متن اصلی دور میافتیم؛ و این امر بیشتر از «بار شناختی» ما خواهد بود. همانطور که فیلم کمکآموزشی چنین میکند؛ و نتیجه میشود: یادگیری بیکیفیت!
⭕️ گاهی بگذاریم چایی دم بکشد!
یادگیری مثل دم کشیدن چایی زمان میخواهد. ابزارهای متصل به اینترنت اگرچه امکان زیادی را برای دانشآموز ایجاد میکنند؛ اما دانشی در ذهن او نمینشیند. باید فرصت دم کشیدن چایی را بدهیم. این دم کشیدن نیاز به زمان دارد؛ زمانی با توجه کامل؛ و این همان چیزی است که ابزارهای دیجیتال از دانشآموزان دریغ کردهاند.
آموزش الکترونیکی هنوز نوظهور است و برای شناختن ابعاد آن نیاز داریم به مراقبت زیاد. حتما در روز در زمانی مشخص دانشآموز را به خواندن کتابهای چاپی تشویق کنید؛ ابزارهای هوشمند جانشین آنها نیستند؛ بلکه مکمل آنها هستند.
⭕️ برای مطالعه بیشتر در خصوص ویژگیهای مغز و تاثیر آن بر ذهن کتاب «کمعمقها: اینترنت با مغز ما چه میکند؟» نوشته «نیکلاس کار» پیشنهاد میشود.
سلام.سال نو با تاخیر فراوان مبارک..
مدتی نبودم و نشد پست بگذارم. ولی حالا بازگشتی پیروزمندانه دارم..😂😂البته اینم بگم تو اینستاگرام بودم و مشغول به اشتراک گذاری احوال کلاسم و...
ان شا الله بعداز این خاطرات همکارانم و کسانی که برام ایمیل کردن با نام مستعار گونه و... براتون میگذارم..امیدوارم به کار کسی بیاد.راه های ارتباطی هم که مشخصه..پس اگه کسی تمایل به ارائه تجربیاتش رو داشت بهم اطلاع بده. بزودی با پست جدید در خدمتم...
سعی می کرد آرامش خودش رو حفظ کنه، شاید فکر می کرد اینطوری متین تر بنظر میاد..ولی گاهی نگاه های سنگین و منتقدانه باعث میشد که نتونه به اعصابش مسلط بشه و انگار همه چیز دست به دست هم میداد تا این اتفاق نیفته..کم کم داشت از آخر هفته ها و تعطیلات بیزار میشد، چون تو این روزا حال و هواش بارونی بود...
حالا از نیمه راه گذشته و کم کم داره به ته خط می رسه..دیگه پوستش کلفت شده و کمتر با هر تشری دلش می لرزه و چشماش بارونی میشه، خودش هم به این نتیجه رسیده که داره نفس های آخرش رو می کشه..شاید میخواد خاطره خوبی ازش داشته باشیم...حرفم زمستون هست که میخواد مهلت یه خونه تکونی حسابی بهمون بده...
اگه دارای خانواده هستید این مطلب رو بدون منبع کپی نکنید 😉
وقتی حرف از زمستان میشه همه منتظر برف هستند.مخصوصا دانش آموزان مدرسه...چرا که تعطیلی وسط سال که کاملا هم موجه هست از هر چیز دیگه ای براشون جذاب تره..
حالا امسال روزهای آخر هفته شاهد بارش برف هستیم و موج های جدید سرما فقط پنجشنبه و جمعه رو هدف گرفتن و ظاهرا از تعطیلی خبری نیست..راستش منم ناراحتم..نه بخاطر تعطیل نشدن، بخاطر اینکه آخر هفته میتونستم برم به خانواده ام سر بزنم حالا نمیشه...
ان شا الله که همه در نهایت سلامتی و شادی باشن...و مثل من دلتنگی نکشن..الهی آمین